خوابی که دوباره برگشت، این بار ترسناکتر
وای من دیروز دوباره همون خوابو دیدم 🫠🤯
که اینجا دربارهش نوشته بودم: خواب خیلی عجیب
دوباره خوابِ همون فامیلمون که در واقع مامانبزرگم بود! اما این بار با خواب قبلی یکم فرق میکرد. سری قبلی حالت مهربون بود قیافهش. اما این بار یه حالت ترسناکی داشت. تو خونهشون بودم، که الان دیگه خونهشون تقریبا متروکه شده و مدت زیادیه کسی اونجا نیست و گذاشتن برای فروش اما کسی نمیخره!
خلاصه تو اون خونه بودیم و به جز من و اون کسی تو خونه نبود. خونه هم طوری بود که حس میکردم داخل خونه رو نمیشناسم!! هی درا رو باز میکردم از خونه برم بیرون، نمیتونستم راهو پیدا کنم! گیر گرده بودم تو خونه. و تموم این مدتم مامانبزرگم فقططط یه جای ثابت وایستاده بود و بدون اینکه کاری کنه، فقط نگاهم میکرد!
الان که اینا رو مینویسم، بازم ترس برم میداره!
خلاصه آخرش موفق شدم از خونه بزنم بیرون! و فرار میکردم به سمت خونه خودمون! اما دیدم از پشت سرم موجودای ترسناکی افتادن دنبالم! مثل همون روحای خبیث تو فیلمای ترسناک بود قیافههاشون. منم هم جیغ میزدم هم فرار میکردم! خیلیییی ترسناک بود! همهشونم خیلی ترسناک میخندیدن! واییی :)))
و از خواب بیدار شدم و دیدم دارم نفس نفس میزنم. واقعا خیلی خواب ترسناکی بود 🥲
+ البته خوابم خیلی با جزئیاتتر از این چیزی بود که نوشتم! خیلیی اتفاقا اتفاد و واقعا طولانی بود! اندازه یه روز رو تو خواب دیدم! و جالب اینجاست من کلا نیم ساعت خوابیدم!!
وقتی بیدار شدم، فکر کردم شاید ۲ ساعتی گذشته باشه! اما در کمال تعجب دیدم فقط نیم ساعت گذشته 🤯🤯